زمانی که فیلم «سربازهای جمعه» ساخته مسعود کیمیایی نمایش داده شد، اهالی سینما مبهوت هنرش شدند. آنقدر به دلشان نشست که سیمرغ بازیگری زن دستاورد این حضور درخشان شد. از همان زمان نامش بر سر زبانها افتاد و آرام آرام ثابت کرد بازیگری برایش تفریح نیست، ژست هم نیست. بازیگری دغدغه جدی اوست.
حالا از آن سالها گذشته و مریلا زارعی به نقشهای فراوانی جان داده؛ در فیلم «شیار 143» اُلفت را خلق کرد؛ مادری از جنس ناب مادران شهید. برای همین حضور هم منتخب داوران فیلم فجر و مردم شد. در این دوره از جشنواره فیلم فجر هم سیمرغ بهترین بازیگری زن را کسب کرد، برای بازی در نقش زنی شکست خورده.
او بر خلاف نقشهای اخیرش، پر از انرژی به تجربههایی جدید میاندیشد و ما را مهمان آرزوها و حرفهایش میکند. بهانه این گفتوگو کسب سیمرغ بهترین بازیگری نقش اول زن در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر است.
مریلا زارعی سومین سیمرغ بازیگریش را هم گرفت آن هم برای فیلم «زیر سقف دودی»، اینطور دیده شدن و چنین جایگاهی چه حس و حالی دارد؟
خدا رو شکر... واقعا خدا رو شکر... هیچ کسی از تشویق ناراحت نمیشود، به خصوص من که عاشق تشویق شدنم (باخنده) اما خوشحالم که مورد توجه هیات داوران و مردم قرار گرفتم. باید اعتراف کنم گرفتن سیمرغ در کنار لیلا حاتمی عزیز طعم خوش این جایزه را برای من دوچندان کرد، لیلا بازیگر محبوب من است و شیفته بازی های او هستم. بازی در «زیر سقف دودی» تجربه سخت و لذتبخشی بود؛ به هر حال این نقش از من خیلی دور بود...
جوایزی که تا به حال دریافت کردید برای نقشهای واقعگرایانهای بود که بازی کردید... مثل بازی در نقش مادر شهید یا بازی در همین فیلم اخیرتان... داستان زنی که در زندگی شخصیاش دچار تزلزل شده، ملاک انتخاب کارهای این سالها همین بُعد اجتماعی بوده؟
نمیتوانم بگویم حتما نقشها باید واقعگرایانه باشد تا من درگیر نقش شوم... طبیعیاست هرچه قدر نقش واقعیتر باشد، ارتباط با آن راحتتر است؛ اما در نهایت سینما جادوی تخیل و تصویر است، جایی برای تجربه حوزههای تجربه نشده و جایی برای شگفتی سازی. برای مثال، اگر روزی نقش فانتزی به من پیشنهاد شود و در مورد آدمهای فرا زمینی باشد، شاید به دلیل اینکه تجربه نویی است بپذیرم. فکر کنم حتی مردم هم دوست داشته باشند، اما واقعیتی وجود دارد که مردم با کارهایی که حرف زندگی آنها و حرف جامعه است ارتباط بهتری برقرار میکنند و ما هم به دلیل احترام به مردم، از این قبیل کارها استقبال میکنیم. در نهایت کاری که برای من چالش جدیدی ایجاد کند و کمک کند تواناییهای جدیدی در من تقویت شود برایم مطلوب است.
بسیاری از بزرگان بازیگری معتقدند بازیگری همانند گرداب است و بسیاری اوقات بازیگر را اسیر خودش میکند طوریکه هنرمند سالها در یک مسیر و یک شیوه بازیگری دست و پا میزند. در مورد مریلا زارعی به نطر میرسد این اتفاق رخ نداده و شما هر بار در قالب نقشی تازه دیده شدهاید، این به دلیل تنوع طلبی است یا مراقبتی که از مسیر حرفهای خود دارید؟
خُب من اصلا به گرداب علاقهای ندارم ( با خنده). در زندگی حرفهای و حتی شخصی افتادن در ورطه تکرار روح و روان آدم را در یک دور تسلسل گرفتار میکند. بازیگر اگر درگیر نقش تازهای نشود تبدیل به یک کارمند میشود که بدون لذت سر کار میرود و بر میگردد. در حقیقت بازیگری میشود شغل و دیگر هنر نیست. خُب این اتفاق که بیفتد، تو دیگر از کارت لذت نمیبری و نمیتوانی برای کارهای سخت خودت را آماده کنی و این همان گرداب آسیبزننده بازیگری است. بازیگری بسیار پیچیده است به خصوص در کشور ما. ما خودمان را به کسی پیشنهاد نمیدهیم؛ سفارش نقش به کسی نمیدهیم که نقش مورد علاقه ما را بنویسد. ما باید مطالعه کنیم، دقت کنیم و انتخاب کنیم. زمانهایی هر چه قدر هم که انتظار بکشی کار تازهای به تو پیشنهاد نمیشود و مجبوری در همان مسیر همیشگی حرکت کنی و به تکرار بیفتی اما در مورد من فقط خدا رو شکر میکنم که شرایطی مهیا شد که به تکرار نیفتم و بتوانم نقشهای جدیدی را تجربه کنم، خدا را شکر...
از دغدغههای تئاتری شما کمابیش آگاهیم، این را هم میدانیم که بیشتر کارهای صحنهای شما هم با استقبال مواجه شده؛ با این اتفاقات خوب سینمایی در چند سال گذشته احتمال دارد در صحنه تئاتر هم حضور داشته باشید؟
باور میکنید گاهی اوقات پیشنهادات تئاتری من بسیار بیشتر بوده... بسیار به تئاتر علاقمندم اما تئاتر یک ویژگی دارد و آن هم اینکه مثلا شما باید تا شش ماه بعد را برنامهریزی کنی و من نمیتوانم. من حتی برای روز بعد خودم هم نمیتوانم برنامهای بگذارم چون نمیدانم فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. من به عنوان بازیگر حرفهای که در سینما فعالیت میکند موظفم از مسیر حرفهای که تا الان داشتهام مراقبت کنم و تصمیمات درستی بگیرم اما از شما چه پنهان این روزها به تئاتر فکر میکنم و احتمال دارد سال آینده را با یک کار تئاتری شروع کنم. تئاتر برای بازیگر نقطه عطف است که بار دیگر خود را محک بزند، تمرینات مجدد خود را شروع کند، خود را بازسازی کند... با وجود این همه کار سینمایی، سر سوزنی از علاقه من به تئاتر کم نشده است.
به نظرم شما علاقمند تجربههای متفاوتید... در چند تجربه سینمای کمدی به همراه رضا عطاران خوش درخشیدید اما به یک باره حضور در فضای ظنز متوقف شد...
چه سوال بجایی بود... من عاشق کارهای طنز و کمدیام و اساساً در زندگی شخصی هم به شدت اهل بگو بخند و سرگرمیام. آنقدر این حس در من قوی است و فضایی برای کار طنز نیست که نگران خودم هستم، چرا که دوست ندارم این حس در من منجمد شود. فضای کارهای جدی به شدت بر روی من سایه انداخته و جنس کمدی مرا کمرنگ کرده که خودم هم احساس خطر میکنم. اما اینجا با صدای بلند اعلام میکنم، من عاشق بازی در کارهای کمدیام و میدانم موفق هم خواهم بود... آقایان، خانم ها... لطفا به من کار کمدی پیشنهاد کنید. اگر فیلمنامه خوب باشد با سر قبول میکنم ( با خنده).
و اگر پیشنهاد نشد...
خودم دست به کار میشوم. اصلا بعید ندانید. آنقدر این حس در من پر رنگ است که خودم شروع میکنم، فیلمنامهای مینویسم و حتی شاید هم بسازم... اصلاً بعید نیست اما امیدوارم تا آن موقع پیشنهادهای خوب داشته باشم.
شاید خیلی از دوستداران شما اطلاع نداشته باشند که روزگاری شما در رادیو فعالیت داشتهاید، برای شما که به دنبال تنوع و تجربههای متفاوت هستید کار در این رسانه خاص و قدیمی باید جذاب بوده باشد...
رادیو فوقالعاده است. دنیای رنگارنگی دارد. من سالهایی که در رادیو بودم بسیار بسیار لذت بردم. اوایل از حضور در داستانهای هزار و یک شب شروع شد و بعد به اجرا و گویندگی رسید. باور کنید آن روزها احوال خوشی داشتم، اتفاقاً خانوادهام هم به شدت اهل رادیو هستند و در منزل یا ماشین همیشه رادیو گوش میکنند. من هم همینطور... همدم بسیاری از لحظههایم رادیو است. اما رادیو یک آسیب جدی برای بازیگر دارد و آن اینکه از یک جایی به بعد ناخواسته صدای بازیگر فرم میگیرد و در یک قالب قرار میگیرد. چون تنها عامل ارتباط با مخاطب همین صداست. راستش من ترسیدم ادامه دهم و کنارهگیری کردم اما اعتراف میکنم تجربه عالی بود.
*مصاحبهکننده: غزل نهانی برای وبسایت آیفیلم (بهمن 1395)